loading...

mohandestamam

Content extracted from http://mohandestamam.blog.ir/rss/?1589192375

بازدید : 2
شنبه 19 بهمن 1403 زمان : 13:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

mohandestamam

به گزارش کویرنیوز:

داستان اول: مواجهه با ایستگاهی از اندوه

یک شب تاریک و فراموش‌نشدنی، در میان خیابان‌های کرج، مردی ۴۸ ساله مقابل من ظاهر شد. به نظر می‌رسید چیزی درونش شکسته باشد، گویی وزنه‌ای نامرئی بر دوش‌هایش سنگینی می‌کرد. او هر شب تا نیمه‌شب در خیابان ماند تا مطمئن شود فرزندانش خوابیده‌اند. این انتخاب دلخراش برای فرار از واقعیت‌های زندگی، روایتی از ناامیدی عمیق و ناپیدا بود.

داستان دوم: کلمات سنگین‌تر از مشت

در مکالمه‌ای با یک دوست قدیمی‌و استاد جامعه‌شناسی، حرف‌هایش به‌طور غیرقابل‌پیش‌بینی تیری به قلبم زد. او با روایت ساده‌ای از گذشته‌اش گفت: «یک روز شادمانه زندگی کردم و روز بعد پدرم مرد.» این کلمات به‌وضوح نشان دادند که زندگی مردان ما چگونه می‌تواند به‌سرعت با بی‌رحمی‌تغییر مسیر دهد.

داستان سوم: شکست مرد با کلمات عزیزانش

به مناسبت روز مرد، راز تلخی را برملا می‌کنم. اگر می‌خواهید روح یک مرد را بجا بگذارید: از عزیزانش بخواهید او را ناتوان و بی‌عرضه بدانند. حتی بزرگ‌ترین مردان هم وقتی از نزدیک‌ترین افراد به آن‌ها چنین ضرباتی دریافت کنند، فرو می‌ریزند. این کلمات به‌ظاهر ساده، سنگین‌ترین ضربات را بر قلب و روح یک مرد وارد می‌کنند و او را به سایه‌ای از گذشته‌اش تبدیل می‌نمایند.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 32
  • بازدید کننده امروز : 25
  • باردید دیروز : 8
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 53
  • بازدید ماه : 211
  • بازدید سال : 585
  • بازدید کلی : 19452
  • کدهای اختصاصی